روز اول تو را دیدم که به سوی خورشید در حال غروب بر روی ریل قطار قدم می زدی.

خدایا او تنهاست 

برگشتی نگاهم کردی نگاهی که دلم را لرزاند

این لرز .....خدای من عشق یعنی این؟

خدایا او همان عشقی است که همیشه آرزوی داشتنش را می کردم

چشمانم را بستم نکند رویایی باشد

آینده با تو بودن را پشت پلک های بسته مرور کردم

چشمانم را باز کزدم تا فریاد بزنم دوستت دارم

دوستت دارم ای کسی که همیشه منتظرش بودم

دوستت دارم ای شیرینی عشق

دوستت دارم ای عاشق بی نوا

ای زندگی من 

اما

نبودی....

کاش این چشمان لعنتی هیچ گاه باز نمیشدند

کاش با تو بودن در رویای پشت پلکم باقی می ماند

خدایا

رویا بود؟

هنوز هم در انتظار تو در همان غروب خورشید می نشینم

ای عشق همیشگی من بیا

بیا حتی تن بی جانت برای من وجود عشق را معنی می کند

بیا ای جان من ای عشقی که برایش

عاشق بی نوایی هستم.

نظرات شما عزیزان:

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[+] نوشته شده توسط عاشق بی نوا در 21:16 | |